بسم الله
از آن جایی که اینجا برایم تبدیل شده به مأمنی که میتوانم خیلی از حرفهایی که جاهای دیگر نمیزنم را بزنم. با دوستم پیرامون وقایع اخیر، اوضاع فرهنگی و دینی گفتگویی داشتم که به نظرم خوبه چند نکته رو اینجا بگم تا در موردش گفتگو کنیم.
دوستم گفت چیزی که من میبینم اوضاع اعتقادی اهل سنت خیلی بهتر از ماست.
من گفتم یه نفر ماه رمضان برای سفر کاری چند شهر رو رفته بود و استوری گذاشت دارم از شهرهای اهل سنت که روزه هستند میام سمت شهرهای شیعه نشین روزه خوار!
و واقعیت هم اینه
چرا؟
چون خانواده های اهل سنت تا حد زیادی شکل سنتی خودشون رو حفظ کردند و زن و مرد سرجا و نقش خودشون هستند و دین به چنین بستری نیاز داره تا عملی بشه و به کارکرد برسه (من ظلم به زنان اهل سنت و افراطهای نا به جاشون رو نفی نمیکنم. بحثم کلیت ماجراست)
اما ما که اسم شیعه رو هم یدک میکشیم اسیر مدرنیسم شدیم. ظاهرمون ممکنه مسلمان باشه اما باطن همه ی شیعیان لزوما عین ظاهرشون نیست. و در این وضع نه زن هامون زن هستند نه مردانمون
هردو از نقش هاشون جدا شدند. (زنانی که علاقمند به اشتغالند به دلیل نیاز یا هرچه+مردانی که معیارشون برای ازدواج زن شاغل هست و...)
علاوه بر این که رفاه و راحتی شده عنصر اصلی سبک زندگی امروز
همه دنبال رفاه و راحتند
و هرچیزی که مانع هست رو کنار میزنند از جمله دین.
چون دین حداقل هایی از رنج داره که مانع راحت طلبی ماست و اگر سیستم تربیت ضد رنج باشه اساسا فرد متدین نخواهیم داشت.
البته این جدای از این بحث هست که با محدودیت و اراده میشه زندگی آسانتری داشت. و زندگی مدرن راحت و لذت بخش نیست. اما چیزی که در ظاهر گفته میشه همینه.
و نکته آخر این که به این رسیدم که مهمترین راهکار در وضع موجود حفظ متدینین هست و مقاوم سازی اعتقادیشون.
چون معتقدم تا خوبا خوبتر نشن
بدا خوب نمیشن.
نکاتی که گفتم بیشتر مصداق بلند بلند فکر کردن بود.
فلذا اگر مبهم بود من رو ببخشید
و اگر سوال و نکته ای هست در خدمتم.