مهتدی

به امید هدایتی از جانب رب العالمین

مبنای جامعه سازی

۲ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

چگونه می‌توان جامعه ساخت؟

چگونه می‌توان یک جامعه پایدار و با ثبات ساخت؟


می‌توان از جهات گوناگون به این دو سؤال مهم و کاربردی پاسخ داد.
جامعه مجموعه‌ای از انسان‌هاست که می‌توانند به دلایل گوناگون گرد هم آیند، برای رفع نیازها، از سر ترس و امید و پناه همدیگر شدن و دلایل متعدد دیگر.
اما اگر از افق بالاتر و از منظر یک جامعه‌ساز نگاه کنیم، بنای یک جامعه را می‌توان بر چند امر گذاشت:

۱- هوس و امیال مردم: جامعه‌ای که غرب ساخته بر هوس و نفس اماره انسان‌ها سوار است. هوس مبنای گردهم هم آمدن و پیوستگی ظاهری جامعه است. قانون هم برآمده از همین امیال است و عرف و خواست جمعی، تبدیل به قرارداد اجتماعی می‌شود.
به عنوان مثال روند انقلاب جنسی در جوامع غربی به جایی رسیده که هم‌جنس‌بازی قانونی می‌شود. قانونی برآمده از هوس و نفس اماره جمعی.

۲- رعب و ترس: مبنای جوامع دیکتاتوری و سلطنتی بر رعب و ترس سوار است. با ابزار ترس انسجام اجتماعی موقتی رقم می‌زنند. با قوانین سخت و غیر منعطف و با اقدام‌های ظالمانه مردم را مجبور به همراهی و تبعیت می‌کنند، به گونه‌ای که هیچ کسی معترض نشود و مخالفتی نکند.
جوامع پادشاهی قدیم و دیکتاتوری‌ها از این جنس بودند.
اقدامات ساواک قبل از انقلاب و خاموش کردن اعتراضات مردم، حاصل این سبک از جامعه‌سازی و حکومت بود.
آنچه مارگارت اتوود در داستان ندیمه نوشته نیز، نوع بسیار اغراق شده از حکومت مبتنی بر رعب و ترس است که تصویر شده است.


 
3- نوع سوم جامعه سازی، ساخت جامعه بر محور «ولی» و «ولایت» است و عامل پیوستگی و انسجام آن «حُبّ» است.
ولایت همیشه توأم با محبت است و این محبت است که اطاعت از روی طوع و رغبت را به همراه خود می‌آورد.
روی دیگر این تولّی، تبرّی است و بغض نسبت به طاغوت، کفر و باطل.
نمود این محبت را در ولایت‌مداری مردم ایران می‌بینیم و بغض را در دشمنی با شیطان بزرگ آمریکا.
اگر تشییع شهید سلیمانی بسیار باشکوه بود، اگر مردم ما تاکنون پای انقلاب ایستاده‌اند، اگر هر سال برای جشن انقلاب به خیابان‌ها می‌آیند، به دلیل «عنصر حُب»ّ بر محور «ولایت» است.
اگر عنصر محبت در جامعه‌ای مبنا و پایه انسجام اجتماعی نباشد، ثبات آن در طول زمان مخدوش خواهد شد.
این در تمام جوامع مصداق دارد، از جامعه‌ی کوچک خانواده تا جوامع بزرگ و ملت‌های گوناگون.

خداوند در «خانواده» به عنوان جامعه کوچک ولایت‌محور، مودت که محبت مسئولانه است را جعل می‌کند تا ضامن ثبات آن خانواده باشد. اگر این محبت حفظ شد و باقی ماند، آن خانواده پیدار می‌ماند و رشد می‌کند.
اما اگر مبنای تشکیل خانواده میل و هوس و منافع شخصی بود، برای ثبات آن تضمینی وجود ندارد.
خانواده دیکتاتوری که ترس بر آن حاکم است نیز این‌گونه است و ثباتی نخواهد داشت.

هل الدین الا الحب و البغض؟

۵ ۰

خانواده حداقلی و حداکثری

۱۰ نظر

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

در خانواده حداقلی، حقوق و تکالیف متقابل حرف اول را می‌زند.
در چنین خانواده‌ای، حق من این است و تکلیف تو آن است، حق تو آن است و تکلیف من این است، می‌شود محور تعامل و ارتباط میان همسران.
اما در خانواده حداکثری، ایثار محور زوجیت است.
گذشتن از خود و حقوق خود برای همسر.
چه زن برای مرد و چه مرد برای زن.
ویژگی خانواده حداکثری، حداکثر بودن همه خوبی‌ها و نیکی‌ها در آن است و مسابقه برای بهتر بودن و بهتر شدن، برای مهربانی و فداکاری بیشتر.
در چنین خانواده‌ای، مودت و رحمت اصل است نه حقوق.
یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌های فمینیسم در مورد خانواده این بود که آن را از کانون مهر و عطوفت، به خانواده حداقلیِ قانونی تقلیل داد.

قوانین و حقوق متقابل میان زن و مرد در خانواده مانند ستون‌های یک ساختمان است.

ولی یک‌خانه برای زندگی نیاز به مصالح دیگری دارد.

همان‌گونه که نمی‌توان صرفاً با ستون‌های یک ‌خانه، ساکن آن شد، با قوانین صِرف هم نمی‌توان بنای زندگی خانوادگی را گذاشت.

مودت و رحمت که در ایثار، فداکاری و محبت ظهور و بروز دارند، مصالح زندگی‌اند برای خانواده الهی تا بستری باشند برای بندگی خداوند رحمن رحیم.

۳ ۰
بسم الله ...
قبلا در «صالحات بلاگ دات آی آر» می نوشتم الان اینجا.
تا خدا چه خواهد...

اینجا یک وبلاگ خصوصی است.
لطفا بدون اطلاع بنده آدرس آن را به کسی ندهید.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان