مهتدی

به امید هدایتی از جانب رب العالمین

درباره‌ی اذن شوهر

۶ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

ایام اربعین داغ دل بعضی خانم‌ها که به دلیل عدم اجازه‌ی همسر یا پدر امکان شرکت در این مراسم پرشکوه دینی را نداشته‌اند، تازه می‌شود و آرزوها سر باز می‌کنند که ای‌کاش پسر بودم!
کاش مرد بودم!
ریشه این آرزو چیست؟
و چه چیزی موجب می‌شود که چنین حسی در زنان بیدار شود؟
پدر؟
همسر؟
اسلامی که این حقوق را به پدر و همسر داده؟
فمینیست‌های ظاهرا مسلمان، می‌گویند این به دلیل حقوقی است که فقها به مردان داده‌اند!
به دلیل نظام مردسالار است!
فمینیست‌های غیر مسلمان هم می‌گویند به دلیل قوانین اسلام است!
راهکار همیشگی این دو گروه حذف صورت مسأله است.
گروه اول می‌گویند اسلامی که فقها تعریف کرده‌اند باید زدوده شود و خوانش جدیدی از اسلام ارائه دهیم که در آن مرد این حقوق را ندارد!
گروه دوم هم می‌گویند کلا اسلام را حذف کنیم!
پاسخ من این است:
هیچ کدام!
این حس را در زنان، سوء اختیار مرد نسبت به حقوقش بیدار و ایجاد می‌کند.
این حق مرد در خانواده برای حفظ و حمایت از خانواده است نه ابزار سوءاستفاده و بروز منیت.
و این حقوق عرصه‌ی امتحان سنگین مردان است تا از آن به اشتباه استفاده نکنند.


دو امر مانع سوءاختیار مردان نسبت به حقوقشان است، تقوا که عامل کنترل درونی است و قانون که کنترل بیرونی را رقم می‌زند.
قانونی که هم عرصه‌ی اختیار شخصی را تنگ نکند و هم مانع ظلم به زن شود و اجازه ندهد مرد از حقوق‌اش سوء استفاده کند.

این تقواست که منیت و فرعون درون انسان را به بند می‌کشد و او را از ظلم بر حذر می‌دارد.
و زمانی که تقوا از جامعه گرفته شد ظلم که ظلم به زنان هم مصداق آن است شیوع پیدا خواهد کرد.
و جامعه‌ی بی‌تقوا را نمی‌ توان صرفا با قانون‌ کنترل و از ظلم منع کرد.

در جامعه‌ی با تقوا حداقل قانون کفایت می‌کند، و در جامعه‌ی بی تقوا بهترین و بیشترین قانون هم کفایت نمی‌کند. نهایتا اثرش به بند کشیدن انسان‌هاست.

مردی به امام حسن علیه السلام عرض کرد: دختری دارم، او را به ازدواج چگونه فردی درآورم؟ حضرت فرمودند: «او را به ازدواج مردی با تقوا درآور; که اگر دوستش داشته باشد، او را گرامی می دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم نمی کند.» (مکارم الاخلاق، ص 204)

اگر در خانواده ظلم وجود دارد به دلیل بی تقوایی است.

۹ ۰

در نقد نو اندیشی کاذب دینی

۳ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

یک طیف از نواندیشان کاذب دینی این‌گونه‌اند: جامعه شناسی غربی خوانده‌اند، اسلام را نمی‌شناسند، با مفاهیم اساسی آن مثل ولایت و... آشنا نیستند، با عینک و از منظر جامعه‌ شناسی، اسلام عرفی را تحلیل و قرائت می‌کنند، و می‌گویند دین آنی است که ما میگوییم! نه آنچه به شما گفته‌اند! ن

تیجه ⬅️ التقاط 

این افراد چون در بستر مفهومیِ جامعه شناسیِ غربی، دین را می‌بینند، هر مفهوم دینی را در پازل جامعه شناسی تعبیر و تفسیر می‌کنند. 

مثلا پدر‌سالاری را ولایت می‌دانند و بالعکس. 

درصورتی که در دامنه اندیشه اسلامی، مفهومی به نام پدرسالاری وجود ندارد، و این مفهوم ترجمه شده از جامعه‌شناسی است. 

گام اول برای دینی اندیشیدن، کنار گذاشتن و رهایی از اسارت مفاهیم مدرن است.

ولایت را فقط می‌توان در بستر اندیشه اسلامی فهمید، نه در گستره‌ی هیچ ایدئولوژی و تفکر دیگری.

ای نافراد به قدری اسیر آموخته‌هایشان شدند که حتی اگر بخواهند بعید است بتوانند بیرون از آن چهارچوب و مفاهیمِ فکریِ جامعه شناسیِ غربی بیاندیشند و تفکر کنند...

برای نزدیک شدن به ذهن مثال میزنم، یک سیستم عامل را تصور کنید، یا یک سیستم کدینگ، هر ورودی وارد این سیستم شود، خروجی با همان سیستم تناسب دارد. 

علوم انسانی غربی هم همین. اگر ما اسلام را وارد این سیستم کنیم، خروجی اسلام نخواهد بود! 

بلکه خروجی چیزی است که در همان سیستم تعریف شده است! 

نقطه آغاز بومی‌ سازی علوم انسانی، مفاهیم است و بت‌های بزرگ برای شکستن هم، همین مفاهیم‌اند.  و ابراهیم می‌خواهد شکستن آن‌ها. کسی که این علوم را کسب کند، بت‌های مفاهیم این علوم را بشکند و خارج از اسارت واژه‌ها و معانی آن‌ها،  در بستر نظام فکری اسلام،  اسلامی بیندیشید و اسلامی عمل کند.

اسلام را فقط در بستر اسلام می‌توان فهمید نه هیچ علم و اندیشه‌ی دیگر...

۷ ۰
بسم الله ...
قبلا در «صالحات بلاگ دات آی آر» می نوشتم الان اینجا.
تا خدا چه خواهد...

اینجا یک وبلاگ خصوصی است.
لطفا بدون اطلاع بنده آدرس آن را به کسی ندهید.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان