بسم الله
چند وقت پیش خواستگاری داشتم که برخی ایدهآل هام رو داشت و برخی رو نداشت و در نهایت جواب منفی شد.
اما در این خواستگاری حکمتها و درسهایی بود که احتمالا هیچ وقت یادم نمیره.
در بین صحبتهایی که با اون بنده خدا داشتم ازم پرسید: «میترسید مجرد بمونید؟»
و من جواب ندادم و پرسیدم: «شما نمیترسید؟»
چون اون بنده خدا شرایط خاصی داشت که بعید بود امکان ازدواج براش فراهم بشه.
ایشون در پاسخ گفت: «نمی ترسم و سپردم به خدا»
و واقعا سپرده بود...
اما من؟
می ترسیدم و می ترسم....
بعد از همهی صحبتها و شک و تردیدها ما استخاره کردیم و بد آمد.
وقتی گفتم نتیجه استخاره ما بد آمد، گفت: «هرچه آن خسرو کند شیرین بود»
و وقتی گفتم حلال کنید اگر دلگیریای به وجود آمد، گفت: «من از نوجوانی قطع تعلق کردم و با این اتفاقها ناراحت نمیشم»
و خب شنیدن این حرف از زبان کسی که سختیهای زندگیش اصلا کم نبود، برای من خیلی بزرگ بود.
و من عمیقا غبطه خوردم به احوال این بنده خدا که با بالا و پایین روزگار، احوالش بالا و پایین نمیشود.
.
.
.
در آیات متعددی از قرآن یک ویژگی برای اهل ایمان، عمل صالح و تقوا تکرار شده «فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
مفسرین میگویند حزن نسبت به گذشته است و خوف نسبت به آینده
و خب افرادی مثل من که از آینده میترسند پایه های ایمانشان لنگ می زند.
و ترس انسان را بسیار ضعیف می کند
امید را می گیرد
انسان را به ورطه ی انتخاب اشتباه می اندازد
و ترسوها هستند که چون به خدا یقین و اطمینان ندارند، خود را با گناه ساقط می کنند و به سقوط می کشانند.
خدایا ترس از آینده را از من بگیر
و آرامش یقین به تدبیر و حکمتت را به من بده.
اللهم انی اسئلک...
یقین المتوکلین علیک
و توکل المؤمنین علیک
بخشی از دعای 54 صحیفه سجادیه
بعدا نوشت: این تصادفی نیست که بعد نوشتن این متن، در بالا و پایین اینستاگرام به متنی رسیدم که نوشته بود: «جوانه امید به سرمای ترس حساس است. امید در مزرعه شجاعت رشد می کند. امید هم محصول قوت آدمی است، هم آدمی را قوی می کند.»