بسم الله الرّحمن الرّحیم
من از بچگی دختر هیئتهای مردانه رفتن نبودهام.
من با مامان روضههای زنانه خانگی میرفتیم. از آن روضههایی که خانه قدیمی دارند، همه جا سیاه پوش است، همه جا بوی روضه و چای و نذری میدهد. از آن روضههایی که خادمانش سالهاست خادمند، سالهاست وظیفه ثابت دارند و هر سال معلوم است با شروع روضه چه کسی چه نقش و جایگاهی به عنوان خادم دارد.
طعم روضههای اکرم سادات برای منی که وقتی مامان من را باردار بود و میرفت، وقتی بزرگتر شدم و بازیگوش، بازهم میرفت و وقتی بچه مدرسهای بودم و بازهم میرفتیم؛ با همهی روضهها و هیئتها فرق داشت.
طعم چای، سبزی خوردن، ماست و آبگوشت آنجا، با همهی غذاها و آبگوشتها فرق داشت. همهی نذریهای امام حسین طعم دیگری دارند اما آنجا طعم همه چیز با همه جا فرق داشت.
گاهی اگر زود میرفتیم، بالا قسمتی که منبر بود جا میشدیم، گاهی زیرزمین و گاهی حیاط کنار حوض. آنجا حیاط هم سیاه پوش بود.
روضه اکرم سادات برقرار بود تا وقتی که خانه به ورثه رسید و به فروش رفت و ما برای روضه رفتن سردرگم شدیم. هیچ روضهای برایمان دلچسب نبود.
بعد چند سال سردرگمی، امام رضا ما را مهمان کرد و به روضههایمان رنگ و بوی دیگری داد.
حالا روضههای محرم و صفر و فاطمیه حوزه علی بن موسی الرضا به عزاداریهایمان طعم دیگری داده، محبتی توأم با معرفت.
حوزه جایی است که میتوانیم از ب بسم الله، از همان جایی که خانم بروجردی میگوید یا رسول الله احسن الله لک العزاء فی ولدک الحسین، بلند بلند گریه کنیم، بدون مزاحمت. میتوانیم بایستیم دودستی سینه بزنیم و فریاد بزنیم علمدار نیامد...
از وقتی روضههای حوزه را میروم، هیچ هیئت و روضهی دیگری مثل روضههای زنانه حوزه علی بن موسی الرضا برایم دلنشین و دلچسب نیست.
این ایام هرجا روضه میروید التماس دعا...
پ.ن: به هیئتهای مردانهای که زنان هم در آن حضور دارند، نقد زیاد دارم، نقدها باشد برای بعد